loading...
همه چی دانلود
تبلیغات ویژه

سجاد بازدید : 811 1394/01/02 نظرات (1)

 نام رمان : اسطوره 

 نویسنده : P*E*G*A*H کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب (مگابایت) : ۶ (پی دی اف) – ۰٫۶ (پرنیان) – ۲٫۱ (کتابچه) – ۰٫۵ مگابایت (epub)

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 

 تعداد صفحات : ۶۱۶

 سخن نویسنده:

 

دیدی که سخت نیست … تنها بدون من؟
دیدی که صبح می شود … شبها بدون من؟
این نبض زندگی … بی وقفه می زند …!
فرقی نمی کند … با من … بدون من …!
دیروز گرچه سخت … امروز هم گذشت …!
طوری نمی شود … فردا بدون من …!

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)

 پسورد : www.98ia.com

 منبع : wWw.98iA.Com

 با تشکر از P*E*G*A*H عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان – پارت ۱)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان – پارت ۲)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه – پارت ۱)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه – پارت ۲)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 قسمتی از متن رمان :


 

زیر باران…زیر شلاق های بی امان بهاره اش…ایستادم و چشم دوختم به ماشینهای رنگارنگ و سرنشین های از دنیا بی خبرشان…! دستم را به جایی بند کردم که مبادا بیفتم و بیش از این خرد شوم…بیش از این له شوم…بیش از این خراب شوم…!
صدای بوق ماشینها مثل سوهان…یا نه مثل تیغ….! یا نه از آن بدتر…مثل یک شمیشیر زهرآلود…! روحم را خراش میدادند.سرم را به همانجایی که دستم بند بود و نمی دانستم کجاست…تکیه دادم…! آب از فرق سرم راه می گرفت…از تیغه بینی ام فرو می چکید و تا زیر چانه ام راهش را باز می کرد…! از آن به بعدش را…نمی دانم به کجا می رفت…!
همهمه اوج گرفت…دهانم گس شد…عدسی چشمانم سوخت…گلویم آتش گرفت…خشکی گردنم بیشتر شد…اما سر چرخاندم و دیدم که ماشین سیاه ایستاد…سیاه بود دیگر…نبود؟خواستم تحمل کنم…خواستم به چشم ببینم بلکه باورم شود…خواستم خاطره این ماشین سیاه تا ابد در ذهنم حک شود…اما نتوانستم…درش که باز شد تاب نیاوردم….کامل چرخیدم…پشت سرم را به همان تکیه گاه کذایی چسباندم….لرزش فکم را حس می کردم…حالا…یا از گریه و بغض…و یا از خیسی لباسها و سرمای فروردین ماه…!دستانم را بغل گرفتم و چشم بستم…چشم بستم روی همه زشتیهای این دنیا…روی این دنیا…!
پایان خط…خط پایان….همانکه می گویند آخر زندگی ست…همان تلخی دردناکی که هیچ کس نمی خواهد باورش کند…همان سوت دقیقه نود…اینجاست…! همینجا…درست همین جایی که من ایستاده ام…! می دانی چرا؟
چون امروز اسطوره مُرد…!!! اسطوره من…مَرد من…مُرد!


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سامیه در تاریخ 1395/01/12 و 6:03 دقیقه ارسال شده است

محشره این رمان هرکی نحونه ضرر کرده


کد امنیتی رفرش
درباره ما
این وبلاگ برای دسترسی تمام ایرانیان به مطالب پرطرفدار می باشد، در اینجا بهترین و برترین مطالب دیگر سایت ها و برنامه ها را قرار دادیم تا نیاز شما به دانلود برطرف شود، تیم همه چی دانلود امیدوار است با تلاش زیاد و حمایت شما بتواند گامی به سوی بالاترین ها بردارد. این تیم با قوانین جمهوری اسلامی ایران پیش می رود و تمام سعی خود را می کند که مطالب غیر قانونی در مقابل چشمان شما گذاشته نشود. با تشکر مدیر همه چی دانلود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از کدام بخش بیشتر لذت می برید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1989
  • کل نظرات : 709
  • افراد آنلاین : 44
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 115
  • آی پی دیروز : 616
  • بازدید امروز : 831
  • باردید دیروز : 5,031
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 831
  • بازدید ماه : 88,121
  • بازدید سال : 553,443
  • بازدید کلی : 11,944,055
  • کدهای اختصاصی